S I S F S

سایت رسمی سعید میرزابگیان

۷ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

زمان

هر روز صبح در بانک زمان من و شما 86400 ثانیه واریز و تا پایان شب به پایان می رسد .

هیچ برگشتی در کار نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمی شود.

- ارزش یک سال را دانش آموزی که مردود شده ، می داند.

- ارزش یک ماه را مادری که فرزند نارس به دنیا آورده ، می داند.

- ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته نامه می داند.

- ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق را می کشد.

- ارزش یک دقیقه را شخصی که از قطار جا مانده .

- ارزش یک ثانیه را ان که از تصادفی مرگبار جان به در برده ، می داند.

باور کنیدهر لحظه ، گنج بزرگی است !

 گنجتان را آسان از دست ندهید!

 به یاد داشته باشید: زمان به خاطر هیچ کس منتظر نمی ماند!

فراموش نکنید:

- دیروز به تاریخ پیوست.

- فردا معما است.

- و امروز هدیه است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

دسته بندی زیبای انسان ها از دید دکتر شریعتی

دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است:

دسته اول

آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند.

عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

دسته دوم

آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند.

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.

دسته سوم

آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند.

آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

دسته چهارم

آنانی که وقتی هستند نیستند ، وقتی که نیستند هستند.

شگفت‌انگیزترین آدم‌ها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

موافقین ۱ مخالفین ۰

این عادت های بد را باید ترک کنید!

هر فناوری تازه‌ای زبان و آداب خودش را دارد که اگر آن ها را فرا نگیریم نمی‌توانیم از آن فناوری به‌درستی استفاده کنیم. عادت‌های نادرست‌ ما در استفاده از فناوری‌های جدید از فرا نگرفتن همین زبان و آداب سرچشمه می‌گیرند و ضرر نهایی آن به خود ما می‌رسد.

در این مقاله 12 عادت متداول در استفاده از فناوری روز فهرست شده‌اند؛ عادت‌هایی که شاید هرکدام از ما گرفتارشان باشیم و ترک کردن‌شان برایمان دشوار باشد، اما بهتر است دست‌کم سعی خودمان را بکنیم.

1.     جدی نگرفتن امنیت

خیلی از ما حفظ امنیت اطلاعات‌مان را جدی نمی‌گیریم. شاید علت این باشد که از خطرات پیش روی خود آگاه نیستیم. مثلا در کار کردن با اینترنت، شبکه‌های محلی یا حتی باز کردن ایمیل کوچک‌ترین تردیدی به خودمان راه نمی‌دهیم. این کار مانند این است که بدون جلیقه نجات وارد آب‌های خروشان بشویم.

کم ترین کاری که می‌توانیم بکنیم نصب برنامه ضد‌ویروس رایگان و به‌روز نگه داشتن آن است. خود‌ ویندوز هم تنظیم‌هایی برای امن نگه‌داشتن کاربر در اینترنت دارد که بهتر است آنها را هم رعایت کنیم.

2. تنبلی در تهیه نسخه پشتیبان

نکته جالب درباره کسانی که از اطلاعات خود نسخه پشتیبان (بک‌آپ) نمی‌گیرند این است که همیشه می‌گویند: «آره، واقعا لازمه...» اما همچنان به تنبلی خود ادامه می‌دهند. همه سخت‌دیسک‌ها سرانجام روزی از کار می‌افتند، همه آنها. سخت‌دیسک کامپیوتر شما هم همین‌طور است. پس زودتر دست به کار شوید و از اطلاعات مهم‌تان نسخه پشتیبان بگیرید. می‌توانید این کار را با خریدن سخت‌دیسک جانبی انجام بدهید.

3. پاسخ دادن به هرزنامه‌ها

چرا فرستندگان هرزنامه (Spam) به کارشان ادامه می‌دهند؟ چون بسیاری از کاربران به آنها پاسخ می‌دهند. در واقع فرستندگان هرزنامه‌ها تقریباً از درست بودن هیچ‌کدام از نشانی‌هایی که در فهرست‌شان دارند مطمئن نیستند تا این‌که کاربران عبارتی مانند «…Remove me from » را در نامه آن ها کلیک می‌کنند تا به حساب خودشان از فهرست گیرندگان‌ نامه خارج شوند، اما همین کار باعث می‌شود فرستندگان بفهمند نشانی را درست گرفته‌اند و انبوه هرزنامه‌ها را چندبرابر کنند.


ادامه مطلب...
موافقین ۰ مخالفین ۰

نظر جالب یک ریاضیدان درباره زن و مرد

روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند.

جواب داد :

اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1

اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10....

اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100

اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر  جلوی عدد یک میگذاریم =1000

ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱

مهربان باش

مردم اغلب بی انصاف، بی منطق و خود محورند، ولی آنان را ببخش.
اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند، ولی مهربان باش.
اگر موفق باشی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی یافت، ولی موفق باش.
اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند، ولی شریف و درستکار باش.
آنچه در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند، ولی سازنده باش.
اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند، ولی شادمان باش.
نیکی های درونت را فراموش می کنند، ولی نیکوکار باش.
بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد.
و در نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان " تو و خداوند " است نه میان تو و مردم...

                                                                                                                 " دکتر علی شریعتی "

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زندگی عجیب آبدارچی مایکروسافت

مرد بیکار برای پست آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد. رئیس هیئت مدیره با او مصاحبه کرد و تمیز کردن زمینش رو - به عنوان نمونه کار - دید و گفت :

" شما استخدام شدین "، آدرس ایمیلتون رو بدین تا فرم های مربوطه رو واستون بفرستم تا پرکنین و همینطور تاریخی که باید کار رو شروع کنین...

مرد جواب داد :

" اما من کامپیوتر ندارم، ایمیل هم ندارم! "

رئیس هیئت مدیره گفت :

" متاسفم. اگه ایمیل ندارین، یعنی شما وجود خارجی ندارین. و کسی که وجود خارجی نداره، شغل هم نمی تونه داشته باشه. "

مرد در کمال نومیدی اونجا رو ترک کرد. نمی دونست که تنها با 10 دلاری که در جیبش داره چیکار کنه. تصمیم گرفت به سوپر مارکتی بره و یک صندوق 10 کیلویی گوجه فرنگی بخره. بعد خونه به خونه گشت و گوجه فرنگی ها رو فروخت. در کمتر از دو ساعت، توانست سرمایه اش رو دو برابر کنه. این عمل رو 3 بار تکرار کرد و با 60 دلار به خونه برگشت. مرد فهمید که به این طریق می تونه زندگیش رو بگذرونه و شروع کرد به این که هر روز زود تر بره و دیر تر برگرده خونه. در نتیجه پولش هر روز دو یا سه برابر میشد. تا زودی یه گاری خرید، بعد یه کامیون و به زودی ناوگان خودش رو در خط ترانزیت ( پخش محصولات ) داشت...

پنج سال بعد، مرد دیگه یکی از خرده فروشان آمریکا شد. شروع کرد تا برای آینده خانواده اش برنامه ریزی کنه و تصمیم گرفت بیمه عمر بگیره. به یه نمایندگی بیمه زنگ زد و سرویسی رو انتخاب کرد. وقتی صحبتشون به نتیجه رسید، نماینده بیمه از آدرس ایمیل مرد پرسید. مرد جواب داد :

" من ایمیل ندارم. "

نماینده بیمه با کنجکاوی پرسید :

" شما ایمیل ندارین، ولی با این حال تونستین یه امپراطوری در شغل خودتون به وجود بیارین... میتونین فکر کنین به کجاها می رسیدین اگه یه ایمیل هم داشتین ؟ "

آره، احتمالا میشدم یه آبدارچی در شرکت مایکروسافت...!



موافقین ۱ مخالفین ۰

برنامه نویس و مهندس

یک برنامه نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانی هوائی کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند.

برنامه نویس روبه مهندس کرد و گفت :

مایلی با همدیگر بازی کنیم؟

مهندس که می خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روی خودش کشید.

برنامه نویس دوباره گفت : بازی سرگرم کننده ای است. من از شما یک سوال می پرسم و اگر شما جوابش را نمی دانستید 5 دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می کنید و اگر من جوابش را نمی دانستم من 5 دلار به شما می دهم. مهندس مجددا معذرت خواست و چشم هایش را روی هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه نویس پیشنهاد دیگری داد.

گفت :

خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید 5 دلار بدهید ولی اگر من نتوانستم سوال شما را جواب بدهم 50 دلار به شما می دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه نویس بازی کند.

برنامه نویس نخستین سوال را مطرح کرد :

" فاصله زمیت تا ماه چقدر است ؟ "

مهندس بدون این که کلمه را به زبان آورد دست در جیبش کرد و 5 دلار به برنامه نویس داد.

حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت :

" آن چیست که وقتی از تپه بالا می رود 3 پا دارد و وقتی پایین می آید 4 پا ؟ "

برنامه نویس نگاه تعجب آمیزی کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت تمام اطلاعات موجود در آن را مورد بررسی قرار داد. آن گاه از طریق مودم بی سیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کنگره کتابخانه آمریکا را هم جست و جو کرد. باز هم چیز به درد بخوری پیدا نکرد. سپس برای تمام همکارانش پست الکترونیکی فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکی دو نفر هم گپ زد ولی آنها هم نتوانستند کمکی کنند.

بالاخره بعد از 3 ساعت مهندس را از خواب بیدار کرد و  50 دلار به او داد.

مهندس مودبانه 50 دلار را از او گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد.

برنامه نویس بعد از کمی مکث، او را تکان داد و گفت :

" خوب، جواب سوالت چه بود ؟ "

مهندس بدون این که کلمه ای را به زبان آورد دست در جیبش کرد و 5 دلار به برنامه نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰